English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (896 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elongating U دراز کردن امتداد دادن
prolongate U طولانی کردن امتداد دادن
elongate U دراز کردن امتداد دادن
elongates U دراز کردن امتداد دادن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
to eke out U امتداد دادن
extension U امتداد دادن
extensions U امتداد دادن
eke out U امتداد دادن
extend U امتداد دادن
fine draw U امتداد دادن
extends U امتداد دادن
prolonging U امتداد دادن
prolong U امتداد دادن
prolongs U امتداد دادن
extending U امتداد دادن
nose ribs U تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
diffusely U مفصلا"
at full length U مفصلا`
lengthily U مفصلا"
at length U مفصلا`
copiously U فراوان زیاد مفصلا
large n U مفصلا بطور کلی
In ditail . Diffusively . U بطور مفصل ( مفصلا")
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
accosts U در امتداد چیزی حرکت کردن
accost U در امتداد چیزی حرکت کردن
accosted U در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting U در امتداد چیزی حرکت کردن
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
right on <idiom> U نشان دادن موافقت (درست است بله)
tabulation U 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
set in order U درست کردن
fashions U درست کردن
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
to set U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricate U درست کردن
to sct aright U درست کردن
cleaned U درست کردن
make up U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
concocting U درست کردن
to set to rights U درست کردن
fashion U درست کردن
cleans U درست کردن
build U درست کردن
to set in order U درست کردن
trim U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
buildings U درست کردن
fashioning U درست کردن
builds U درست کردن
trimmest U درست کردن
to erect into U درست کردن از
fashioned U درست کردن
fix up U درست کردن
trims U درست کردن
to put to rights U درست کردن
clean U درست کردن
redd U درست کردن
corrects U درست کردن
adapt U درست کردن
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
shape U درست کردن
to get up U درست کردن
set right U درست کردن
cleanest U درست کردن
indite U درست کردن
manufacture U درست کردن
manufactured U درست کردن
concocted U درست کردن
shapes U درست کردن
gully U درست کردن
gullies U درست کردن
makes U درست کردن
gulleys U درست کردن
make U درست کردن
concoct U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
correct U درست کردن
concocts U درست کردن
correcting U درست کردن
to fix up U درست کردن
fettle U درست کردن
manufactures U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
vint U درست کردن یا ریختن
scrambling U املت درست کردن
ponds U حوض درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
scrambles U املت درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scramble U املت درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
railroads U پاپوش درست کردن
to toss up U زود درست کردن
dress U درست کردن لباس
dresses U درست کردن لباس
corn popping U درست کردن چس فیل
manipulates U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
stage craft U فن درست کردن نمایش
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
team U دسته درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
manipulated U با استادی درست کردن
teams U دسته درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
re form U دوباره درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
pond U حوض درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make U درست کردن ساختن اماده کردن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com